گاهی میترسم ازینکه بعد از ssl های ناموفق احساس گناه نمیکنم. احساس میکنم حواسش به من نیست و ناامید کننده ام. حتی در هنگام نوشتن این یادداشت هم به فکر بالا بردن سطح لذتش هستم و به بهانه درس خواندن انگار که هر روز خود را شارژ میکنم. درخواست مواد اولیه بیشتری میکنم تا مبادا در گذرزمان فرسوده شوند با اینکه میدانم روزی باید همه اش را بیخیال شوم.
ده سالی است که همین آش و همین کاسه ...
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: گناه , اعتیاد , لذت , ترک اعتیاد
در نهایت از باقی مانده منابع استفاده کردم و SSL را به کمال خود رساندم تاجایی که هم از نظر اندازه و هم از نظر ظاهر به موردی عالی بدل گشته. هرچند که برای تک عضو دیگر، ماده اولیه ای وجود ندارد اما ارزشش آنقدر زیاد نیست که وسواسم بخواهد برایش از کشور دیگری قطعه جور کنم . بعید میدانم به بی آبرویی بعدش بیارزد.
امیدوارم نخواهم این کار را بکنم...
یک مورد جایگزین برایش تهیه کرده ام که از نظر رنگ تا حدی نزدیک است، شاید راهی باشد که رنگشان یکی بشود.
سرانجام پس از سالها انتظار خوشحالم که این چشمه خواسته ها خشک نشده به آن رسیدم اما واقعا خواسته های مفید و زیبایی نیستند ...
فقط میل و هوس درونیست که میتوانم پشتش پنهان شوم و بگویم من رشد کردم. البته که به واسطه خوابگاه و دور بودنم گاه تا سه هفته ذهنم را ازین مسائل دور میکنم و سعی میکنم آن اعتیاد مضرر را کمرنگ تر کنم.
اکنون میتوانم تصور سازی هایی بدون محدودیت تری را انجام دهم.
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: کمال , تکامل , نهایی , هوس
نمیتوانم بر ولع خودم مبنی بر بروز رسانی کردن و رساندن ssl به کمال خود چیره شوم، از طرفی مواد اولیه کمی در اختیار است و گشتن مداوم میان فروشنده ها نتیجه جز یک فروشنده نصبم نکرد. فردی که هرچند بار به او سر زدم بسته بود و دارم فکر میکنم شاید یک جزئ ssl میتواند جنسیت متفاوتی را پذیرا باشد چون امکان تهیه دوباره آن وجود ندارد.
در اسرع وقت اقدام به سفارش نسخه جدید میکنم و نهات کمال رو مشاهده خواهم کرد.
موضوعات مرتبط: SSL
روتین 3 شب بیدار شدن و در حالت SSL درس خوندن باعث درس خوندن شده ولی نظم زندگیم رو بهم زده زمان انگار خیلی سریع میگذره از بس بیرون نرفتم دارم خل میشم و از نظر ذهنی خسته شدم واقعا ...
چرا هیچ دانشجویی این قول قرار که در طول ترم درس میخونه رو آخرشم عملی نمیکنه ؟!
تازه وسواس پیدا کردم بازم مواد اولیه جور کنم پنج سانتی متر بزرگ تر بسازن برام.
موندم وسواسه تا کجا میره ...
فعلا باید پول هارو جمع کنم برای سیستم یا لپتاب خوب ، قرار داد 13 ملیونی واقعا انرژی مو افزایش داد :) سعی میکنم سریع ترین وقت ممکن کاراشو تموم کنم.
بهم گفت از چشمم افتادی و دیگه بالا نمیای...
تا چند روز ذهنم درگیره این جملست . الان متوجه شدم شاید منظورش چندین سال تلاش و روحیه دادن به منی بود که آخرشم کاری برای زندگیم نمیکردم تااینکه همه چیز بهم ریخت و به خودم اومدم.
اما چرا از دید من نبینیم ، کسی که چشمش افتاد تنها کسیه که حاضر شد کمکش کنه و براش دلسوزی کنه که تو زندگیش موفق شه .
موضوعات مرتبط: SSL ، یادداشت پرواز
برچسبها: یادداشت , روتین خواب , بهم ریختگی , از چشم افتادن
جور شدن با روتین 3 صبح بیدار شدن چند تا سختی داره
1) ازون طرف چه موقع بخوابم که جبران شه ؟
2) شب کی بخوابم که ازون طرف نخوام زیاد بخوابم !
از طرفی دلم میخواد صبح ها تلپورت کنم به خوابگاه ، جایی که کنترل روی خود واقعا بیشتره تا اینجا . واقعا عذاب آور میشه . درس خوندن و انجام کار هایی که میلی به انجامشون ندارم تو ssl خیلی ساده تره ،تمرکزم هم بیشتره اما نباید بذارم دیگه تو حالت عادی زندگیم شروع به تاثیر گذاشتن کنه .
خوب ادامه بدم برنامه نویس پایتون ازم درمیاد .
این اواخر به چالش های مالی جدیدی خوردم ، میدونستم اینکه تخفیف الکی بدی توروجلو نمیندازه ولی وقتی محکم برای کار خودت ارزش قائل باشی مشتریا و تجربه های مختلفی میبینی مثل اینکه یه استاد 40 ساله میتونه یک آفتابه دزد کثیف بدبخت باشه که پول همه رو بالا میکشه یا اینکه یه سو تفاهم تو پرداخت از سمت مشتری ممکنه کارتو لنگ بکنه .
چیزایی که برام تجربه شده اینکه پروژه نهایی رو تا وقتی کار تکمیل شده نفرستم و نمونه رو با واترمارک و اسم خودم بفرستم که مثل اینبار نتونه سو استفاده کنه و پولشو نده ! از اون طزفم تجربه شد که با مشتری سر هزینه دقیق باشم و نذارم بدون هماهنگی من کار پیش بره چون ممکنه یه خطایی این وسط رخ بده ، مثل الان !
تو کبیورد گیمینگ نخریدن من مصلحتی نهفتست ؟!
موضوعات مرتبط: SSL ، یادداشت پرواز
برچسبها: چالش های کاری , عادت های اشتباه , کنترل نفس
اینطوریه که بعد از این همه سختی برای بدست آوردنش با خودم میگم کاش این تغییر جزئی رو داشت بعد این فکر اینقدر پرورش پیدا میکنه که میرسه به قسمت دیگش و اگه بتونم اینجا مدلش رو پیدا کنم ؟!
دیگه واقعا شاید یکی دیگه ساختم -.-
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: وسواس فکری , کمال گرایی
داستانی نوشتم از فانتزی های بیمارگونه ذهن خودم. فانتزی هایی که ریشه های روانی داشته و انگار هنوز دلیل کافی برای درمانشان ندارم .
نمیدانم ...
صد البته نمیخواهم ادامه شان بدهم. زندگی ام را به لطف خوابگاه بر روی تعادل خوبی نگه داشته ام و تنها برای انجام کار های کسل کننده مثل درس خواندن سراغشان میروم.
ورزش میکنم، مشغول درامد زایی و تلاش برای پیشرفت هستم و البته
که هیچ چیز جای خالی او را پر نمیکند. حتی ذره ای...
حتی وقت هایی که میپذیرم هیچوقت نمیآید جای خالی یک چیزی همیشه حس میشود .
فقط باید ادامه داد و قوی تر شد تا دید چه پیش خواهد آمد
این مدت در گرافیک و نوشتن پیشرفت زیادی کردم . در ساخت تصاویر از هوش مصنوعی استفاده کردم و خروجی قابل قبولی گرفتم. متاسفانه یا خوشبختانه هوش مصنوعی اجازه ساخت تصاویر خشن و خارج چهار چوب را نمیدهد.
...
..
.
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: داستان نویسی , توصیف , ذهن
ادامه مطلب
بابت پول زیادی که قرض دادم داشتم از دوستم خرده و کنایه میشنیدم . " خاک تو سرت عاشق دل خسته " یا " خیلی حرکت سمی کردی تو 80 تومن به کسی بدهکاری ندادی به یکی این همه پول دادی ..."
با حرف هاش میخندیدیم ولی واقعا نمیدونم چرا اینکارو کردم .
رابطه ما با یه نشیب زیاد به قهقرا رفت، من دچار افسردگی شدیدی شدم که تا تابستان اخیر ادامه داشت، میل شدید به دنبال کردنش، پیگیری حرفاش و کنه وار زنگ زدن بهش حتی منجر به تهدید و توهینم شد. همون بین براش مبلغی رو واریز کردم، نیمه شب و بار ها سعی کردم کمکش کنم با طریقه های مختلف.
او هم ممنون بود، تشکر میکرد اما بعدش با لحنی صحبت میکرد انگار وضیفه منه که باید کمک کنم، حتی در مورد این مبلغ هنگفت ...
رابطه ما هرچیز شیرین، آموزنده و فانتزی که بوده الان دوستان قابل اعتماد سردی هستیم که با یه زخم کهنه نسبت به هم دوری میکنیم.
البته اگه پولم رو پس بده این تعریف درسته وگرنه که به قول دوستم " ازت سو استفاده کرده بدبخت ! "
البته همه معتقدن همینطوره ولی من نه ...
چون برای من یه غریبه نبود. آشنایی بود که حتی یادش مونده بود چه تکه کلامی رو یادم داده " خواهش میشود ..."
ولی از طرفی هم خیلی از محبت های منم یکطرفه بود، تو دو هفته مکالمه سردمون با خودم گفته بسه پسر، اگه طرف قدرتو نمیدونه دیگه نیازی نیست انرژی بدی ، نیازی نیست تلاش کنی، اون ناراحته ازت ، بزار هر وقت خواست دلیلش رو بگه ...
فکر کنم اینبار تنها باریه که من واقعا تسلیم رضای خدا هستم .
الکی مثلا ، با خودم صادق باشم بهتره ، اگه ssl نبود تا الان خل شده بودم .
مرحم درد دیوانه وار و ناسالم زندگی من ...
.
.
.
خودمم زندگی سالم و واقعی میخوام ولی فکر میکنم زورمو زدم دیگه
نه ؟
موضوعات مرتبط: تفکرات جدید ، SSL
برچسبها: شکست عشقی خوردن , زندگی , یادداشت
اینقدر رفت و آمد بین شهری کردم که واقعا کلافه و خسته شدم. خدالعنت کنه اونی که باعث و بانی این همه زحمت شد. هر برگشتی که به خونه دارم سرشار از افسردگی، عدم تمرکز و کنترل نکردن خودمه . از طرفی ssl کامل نشده هنوز و به طرز مسخره ای منتظرم بعداز تکمیلش درس هام رو بخونم .
البته جسته گریخته میتونم بخونم ولی انگار اصلا کنترلی روی خودم ندارم وقتی خونم.
هنوز یکی از قسمت هاش مونده و بعد از واریزی هزینه کارم میتونم قسمت آخرش رو تهیه کنم.
حسی بهم میگه شاید همون موقع پیامی ازش بگیرم ...
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: خستگی , کلافه
با پاک کردن حسابش فقط میبینم که استوری ها و پست هامو میبینه و بعضیا رو لایک میکنه . گهگاهی پیامی میده اما واقعا نمیدونم تو زندگیش چه خبره ...
از طرفیssl ااصلا پیش نمیره و کسی پیدا نمیشه ، پیدا هم میشه یکی از بخش هارو بلد نیست .
تا کی قراره اینطوری باشه ؟ نه این بشه نه اون ، دوتا چیز که قابل مقایسه نیستند اما به اندازه خودشون موثر هستند ...
38 روز دیگه تا پایان تعطیلات مونده ...
گندش بزنن حداقل این دوران باقی مونده رو مفید باشم هرچند نمیدونم واقعا چه نتیجه ای داره .
من واقعا باید چیکار کنم ؟
دوستش دارم، دنبالش میکنم و حتی 2 نصف شب هم حواسم بهش هست .
آیا اونم حواسش به من هست ؟...
موضوعات مرتبط: SSL ، یادداشت پرواز
برچسبها: یادداشت , انتظار , دوراهی
احساس میکنم میلم به SSL آرامش کثیفی بهم میدهد.
او برگشته، البته نه ازآن برگشتن ها فقط ضربه آخر را خورد و گهگاهی دعوا میکنیم، مرا صدا میزند، بهم میگوید کجایی و ناگهان گفت و گو را پاک میکند...
متنفرم حس کنم ازآن دست آدم های ادایی شده است که ناز میکنند چون به هیچ وجه اینگونه نبوده و نیست، ساده و قدرتمند و مهربان...
اما اینبار به مانند قبل دلواپسی شدید نمیگیرم، البته کمتر به نسبت قبل، بیشتر ذهنم را سفارش اصل گرفته است و مدام پیام میفرستم که کجایش چطور باشد تا بالاخره انجام شود
من دارم توسط نفس کثیفم در تاریکی بلعیده میشوم؟...
هنوز وسایلم را از کلانتری نگرفته ام و به زودی برمیگردم، امیدوارم کمتر آنجا ازم بپرسم در زندگی ات میخوای چکار کنی
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: یادداشت , مشکل روانی , تاریکی
بیشتر روز رو با دیدن دیوانه وار گینتاما میگذرونم، رسیدم قسمت 80 تقریبا...
شاید یکم حوصله کنم نقاشی بکشم.
گرفتن لپتاب و باقی وسایل از کلانتری هم داستان شده ممکنه یه سفر شمال رو از دست بدم.
الگوی SSL هم هنوز پیدا نشده اما واقعا دیگه صبرم لبریز شده. حوصله خوندن برای امتحانات پایان ترم رو ندارم.
جوابی ازش نمیگیرم، خیلی نگرانشم...
کاش زودتر بفهمه و به یاد بیاره من رو و دنیایی که بی منت و از روی احساس ساختیم...
موضوعات مرتبط: SSL ، یادداشت پرواز
برچسبها: تنهایی خستگی کسلی
افتادم توی روزمرگی...
دوران خوابگاه شامل خوردن، خوابیدن، انجام کارای فرادرس و دیدن انیمه گینتاماست.
نمیدونم با اون 3200000 تومن چیکار کنم. البته اصلش 6400000 بوده ولی گفتن نمیشه و کلی مضخرفات...
نمیدونم. اگه لپتابم پیدا شد باهاش کیبورد مکانيکال و ماوس میخرم بقیشم لباس و کفش :/
اگرم نشد و دزده 50 ملیون خسارت داد که لپتاب گیمینگ میخرم :)
اگرم هیچی به هیچی که خب...
یه لباسی کفشی چیزی شاید...
جدا ازون، برای SSL...
خودت که میدونی، من تمام تلاشمو کردم. تمام رویاهام به دورهمی و داشتن کسایی ختم میشد که کنارشون احساس بی نهایت کنم.
واقعا اگه نشه، اگه این همه تلاش، این همه احساس و خاطره به اینجا ختم بشه، نابودی کسی که دوستش دارم، نداشتن یه پایان خوب...
فکر کنم برم کنج ازلت یه زیرپله تاریک
بارها با خودم مرور کردم. بهش که فکر میکنم هم عجیبه هم کمی خنده دار، که یه عادت غلط منو به اینجا کشونده باشه...
واقعا علت و معلول داستان عجیبیه، ایمان دارم که به پایان زیبایی میرسه و من...
من تغییر کردم...
اما روزگاری که باوری آسمانی نگهدار من بود کجاست؟ آرزو میکنم هیچوقت دیر نشود.
بعد از دزدیده شدن لپتابم تک و توک آثار بصری از SSL مانده حقیقتا دیگر بعید میدانم حوصله جمع آوری آن همه داده را داشته باشم.
اکنون آماده ام اما فکر میکنم که باید انتظار بکشم...
به راستی عشق زیباست اما اراده و روح قوی میخواهد.
به زودی سفارش را به مغازه میدهم...
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: حرف های درونی , SSL , اعتیاد , مشکلات روات
تا جایی که حافظه ماجراجوی خانه نشین اجازه میدهد او هرگز برنده تست تربیت بدنی مدرسه یا ورزشکار قهاری نبوده است .
بخشی از این را میتوانم پای نخوردن شیر مادر در نوزادی بدانم و یا اینکه اخیرا نوبتی برای پزشک گرفته ام تا مزاج ها و وضعیتم را بررسی کند . دستان باریک و بازو باریک ترم همواره یاداوری برای ssl بوده است تا جایی که شاید با همین دست باریک هم میتوانم احساسش کنم...
این دوگانگی گاه برایم لذت بخش بوده و گاه همچو پتکی بر روانم فرود می آید . احساس ظعف ، نداشتن برتری جسمی و فیزیکی در رقابت های مردانه همواره مایه آزار روحی شاهزاده خانگی بوده است . اینکه هیچوقت نتواستم خودم را از میله ای بالا بکشم یا مچ کسی را بخوابانم که سنش از من کمتر است و تازه اینکه ورزشکار هم نیست ...
گاه و بی گاه در ذهنم خشونت سرکوب شده غوغا میکند و سودای فوران دارد ، آنطور که یک روز یکی از هرزه های نر خیابان را پیدا و آنقدر کتکش زنم که آنچه مغز مینامدش روی زمین بریزد .
از آنسو اما ssl این بازو هارا دوست دارد . احساس لذت عجیبی میدهد که با آنها ظریف رفتار میکنم ، از وجود کوچک ترین مویی بر روی انگشتان و بازو شکایت دارم . میخواهم همه شان بریزند و انگشتانم باریک تر و ظریف تر شوند . نه ازآن استخوانی ها البته ...
بلند کردن ناخن هارا دوستدارم زیرا احساس بیشتری میدهد . انگار که خوی واقعی یا آن طرف شاهزاده نیست خوشش می آید و شاید ربطی به ssl نداشته باشد . دوست دارم رانم هم باریک تر شود . انطوری شاید بیشتر احساسش کنم.
اگر میانه رو باشم دوستدارم اندامی مناسب ، قدرتمند اما در همین اندازه و نه درشت و بزرگ داشته باشم . فکر میکنم 180 سانتی متر قد واقعا به اندازه کافی بزرگ هست ...
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: دوگانگی شخصیت , دوشخصیتی , مشکل روانی , ویژگی روحی
نمیدانم ...
شاید این یکم کلمه توصیف کلی برای مشکلی چندین ساله باشد که بالاخر باید حل شود ، فکر میکنم این ذات مشکل هاست . آنها باید حل شوند ...
اگر تمام کتاب ها و سایت هارا به دنبال رهایی از آن بگردم بی شک به جوابی ساده ،تکراری اما نکته دار میرسم و آن این است که :
تا وقتی خودم نخواهم نمیشود !
آنچنان با انرژی نگفتم . بیشتر با نگاهی به زیر و فکر به تمام لحظاتی که باعث کنده شدن ذره ای از روحم شدند ... با سکوت ....
گاهی فکر میکنم ایده اشتباهیست ، اما پس راه حل واقعی چیست ؟ آنقدر حماقت درونم را کنترل کنم که چه شود ؟ از بین رفتن این حس ممکن است ؟ پاک کردن داستان ...؟
شاید خودم نمیخواهم ...
گمان میکنم برده حماقت هایم شده اند که بی پروا فریاد میزنند : این تنها راه حل است ، غوطه ور شدن درون ssl و معمول جلوه دادنش ...
از بحث که خارج شوم به گمانم روی روز های پیش رویم تاثیر خواهد گذاشت . به راستی من دوشخصیتی ، یادگار خواه و یا یک بیمارم ؟
تاجایی که میدانم در زمانی که این موضوع در ذهنم جولان میدهد نباید ایده پردازی کنم ، نتایج جز تفکرات احمقانه هوس آمیز نیستند .
واقعا خودم نمیخواهم که از بین برود ؟ یا آنکه با نهایت ترس و راحت طلبی توانایی جلو گیری از آتش کثیف درونم را ندارم ؟
این یکی تو هفت روز زندگیم غرق در پشیمانی گذشت ، انقدر پشیمان که حوصله درست کردن اوضاع را هم از من دریغ میکند . فکر کنم شرایط برای شاهزاده ای با دور مچ 13 سانتی متری به حد یک سرگرمی مرگبار پیش رفته است ...
مضحک است اما میان خواب و بیداری می اندیشیدم که نکند جنگ جهانی سوم را شروع کند و رویایم در هم بریزد ؟ واقعا تا این حد توانایی برهم زدن قلم را دارد ؟
بعید نیست ...
به هرحال ...
اینها جز بازی تو نیست . بازی که نقش خودم را درش بر ساختن و آفریدن گذاشته ام، بودم ؟ هنوزم هستم ؟....
بهانه آوری بیخود است اگر بگویم از فواید ssl آن است که تمرکزم برای انجام امور کسالت بار روزمره بیشتر میشود ، من همانم ، ماجراجویی با ترس از درد گرفتن اما در آن لحظه شاید ذهنم کمتر فریاد پرواز سر میدهد ، گویی یاد گیری illustrator و exel برایم راحت تر است . یا حتی شستن لباس و ظرف ....
عینک واقع بینیم را که بزنم قرار نیست در سن سی و چند با ssl خلوت کنم ؟ به هرحال امیدوارم آنقدر اوضاع برهم بریزد که فرصت فکر کردنش را نداشته باشم.
گذران تحمل پس از یک هفته سخت تر و دشوار تر میشود پس بهتر است سعی کنم اما میخواهمش...
جنجال و درگیری وجدان و هوس هم جالب است ....
واقعا نمیدانم .
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: خود درگیری , هوا و هوس , نفس لوامه , عذاب وجدان
تمام سه ماه گذشته صرف این شد که قصد دارم جهان را تکان دهم و شاید بزرگ ترین حرکتی که کردم ساخت یک لوگوی 300 هزار تومانی برای یک یوتیوبر بود و دیگر هیچ.
اگر بخواهم قطار بهانه هایم را ردیف کنم میتوانم به از بین رفتن تلفنم، سر زدن به کارگران ساختمانی خانه ای که معلوم نیست کی تکمیل میشود و بهم خوردن برنامه زندگی ام اشاره کنم. نشستن اعتیاد وار پشت لپتاب و میز صندلی نا مناسب که بعد از چند ساعت شانه درد و پا درد نصیبم میکرد تا کم شدن انگیزه هایم برای ایده پردازی. لحظه هایی که احساس میکردم دیگر ذهنم به اندازه قبل آزاد فکر نمیکند و درگیر روزمرگی ، تکرار و دویدن روی حلقه ای تکراری شده است.
صبح هایی که دیگر 6 یا 7 نبود ، شب هایی که دیگر 11 نمیشدند و سیستم خوابی که بهم خورده بود ، شاید آن اوایل به این خاطر بود که خانه ام دیگر آن یکی نبود ، همانی که 6 صبح پیاده روی دور محله برایم لذت بخش بود و اینجا جایش را به خیابانی خلوت داده بود...
انبوهی از کار هایی که قصد انجامشان را داشتم و مزاحم همیشگی که مدام سرک میکشید و از برنامه ام میپرسید. نمیدانم برخورد پسران با والدین در این مواقع چیست اما علاقه ای به توجیه و استدلال آرزو هایم ندارم، برای خانواده ای که حتی به 20 ساله هایش هم بابت خرید تلفن برای تمنا و خواهش کنند ؟! خب تن به همچین چیزی نمیدهم. گوش دادن حرفش همان ماجرای فرو رفتن در باطلاق بی انتهاییست که 20 درصد به نفع تو و 80 درصد به نفع هیچکس میشود. چه از وقتی که گفت php بنویسم و پولش را پیش میدهد ، 10 ساعت بنویسم و مخالفت کردم . چون میدانستم فشار برنامه نویسی 10 ساعته ارزشی بیشتر از 2 ملیون تومان و زمانی بیشتر از آنچه به بقیه کار هایم برسم ازم میگیرد . تا اینکه حرفش عوض شد و شرط رضایت از کار نهایی را در ازای 2 ملیون تومان گذاشت ، این مواقع را خوب فهمیده ام که حتی شاگرد بنا بودن هم بیشتر از این نصیبم میکند و مغزم خورده نمیشود از کسی که اطلاعات خرده و خرابی از توسعه وب دارد .
در نهایت زمان گذشت تا فهمیدم از همان اول php کار اشتباهی بود و این مسیر برای رشد من نیاز به داشتن یک نقشه برنامه نویسی دارد نه خورد خورد آموختن...
ssl اما در این دوران خوباز زندگی گلالودم ماهی میگرفت . برای خودش در سیستم فولدر مخصوص درست کرد، برای خودش بنر و پوستر میسازد و من برده احمق نفس خود ، به تغییر جهان فکر میکنم. راستش دیگر به چیز خاصی فکر نمیکنم...
یکماهی خارج از شهر سوئیتی کرایه کرده اند تا خانه ای که هیچوقت کامل نمیشود ، بشود و حداقل از شر کارگر سر زدن خلاص شدم. شروع ترم جدید هم از دست بحث و جدل های آینده نگری رهایم کرد و اما حالا خودمم و خودم که روز هارا به وفقه هدر میدهم و سوزش شانه از سرمای کولر گازی که بهانه بدیم نیست.
احساس میکنم باید فکر کنم، شاید روز ها و ساعت ها ، به اینکه واقعا چرا لذتی بالاتر از ssl را نمیتوانم ببینم. برای پسری که گریه اش نمیگیرد چرا هنوز هم رویای یک خانه تاریک و عجیب همراه با ssl تجسم میشود. من که همه اینها را میدانستم و مشغول اوج گرفتن بودم پس چه شد...
واقعیت زندگی را ندیده بودم؟ مدرسه احساس امنیت میداد ؟ آرامش ذهنم بهم خورد ؟ یا که مدیریت زمان ندارم؟....
موضوعات مرتبط: تفکرات جدید ، SSL
برچسبها: انگیزه , خسته , برنامه نویسی , مدیریت زمان
نمی دانم چرا احساس رهایی به وجود آمد . از آن لحظه ای که در صحنه ای کوتاه تارو پودی آویزان از گلادیاتور رومی را دیدم، یا شایدم ریشه در
گذشته ای مملو از سکوت دارد.
احساس آزادی در بند افکاری از ظلم دیدم و ستم کشیدن یا شاید هم فقط نگاه کردن به تکان های پارچه ها ...
شاید آن دوران سکوت عمیق عصر های خانه و دعوا های همیشگی پدر و مادر من بودم که قربانی احساسات ناپایدار دو عقیده مخالف شدم. شاهزاده ای تنها که علاقه ای به دفاع از خودش نشان نمیداد . انگار که میترسید از درد شایدم امیدی نداشت از پشتیبان.
موضوعات مرتبط: SSL
برچسبها: اختلالات روانی , ssl
ادامه مطلب
نمیدانم ولی شاید تابحال دقت کرده باشید که ممکن از عامل خارجی باعث تغییر سلیقه شما بشود. خواستن و انجام دادن چیزی که در حالت عادی نمیخواهیم انجام دهیم یا حتی بی معناست. خریدن وسیله که بعد از یک هفته با خودم میگویم واقعا چرا ، یا ساختن چیزی که همواره برایم علتش سوالست و تنها میلی به مانند ssl مرا وادار به کاری میکند که منطقی در آن نیست.
خریدن یک ماکت wolf golf gti نسل دوم، علاقه به
وسایل خاکی و قدیمی یا محیط های کمنور. به حدی این داستان درون روحم پیچ و تاب خورده است که دیگر خودم نمیدانم حقیقت وجودم دنبال چیست . میدانم لامبورگینی آونتادور را دوست دارم اما پس چرا ماکت گلف را خریدم؟ شاید چون ssl ماشین خاکی و قدیمی و ناراحت تر را بیشتر دوست دارد تا ظعیف تر بنظر برسد؟
دیگر نمیدانم خانه رویایی شاهزاده باید چه شکلی باشد، گویی نورگیرش را دوست دارم اما فرم قدیمی اش را هم همینطور، پله هایش را بدون آسانسور میخواهم؟ چرا محیط خاکی اش را دوست دارم؟ مطمئنم که حیاطش، دستشویی و حمام یا اتاق هایش سلیقه روح من است یا ssl?!
گویی ترکیب سلیقه مان باعث شده کند و آرام شوم و روحم گاه و بی گاه خشونت بی حد طلب میکند. انگار که از میان وجودم فریاد میزند که باید خودم باشم اما خودم چیستم؟
شانس اورده ام که پاره هایی از ماجراجوی قدیم تر را میتوانم تفکیک کنم اما هنوز هم سوال هایی است . بازی alice madness return را برای هک اند اسلش بودنش دانلود کردم یا برای جسم لاغر و ظعیف آلیس....؟ همینطور trien 4 و jinne leclue را...
داستان این پیچش برایم جالب است اما باید زودتر بفهمم کدامیک حقیقیست . من یا ssl . حداقل میدانم در زمان پرواز خلاقیت هایم نباید ذهنم به طرف آن برود...
موضوعات مرتبط: تفکرات جدید ، SSL
برچسبها: من , رواشناسی , ssl , هویت