علاقه عجیبی به کتک خوردن ؟

نه ! بدون شک قرار نبود درد کشیدن و مازوخیسم برایم لذت بخش باشد . اما احساسی وجود داشت و دارد از اینکه نمیخواهم لحظه ای خاص تمام شود. لحظه ای بی نام اما قابل حس. احساسی که دوست دارم در آن بمانم و دقایقی به چیزی فکر نکنم. 

احساسی از ترکیب نوعی آرامش، ظعف و بیچارگی ، اینکه شاهزاده میخواست در حالتی خاص باقی بماند، تار و پودی را نگاه کند و تصور کند. تصور کند که انگار ظعیف است و تحت فشار عده ای ، عده ای فاقد وجود و حس درد. شکی در این نیست  که از درد کشیدن قرار نیست خوشم بیاید اما شاید ترکیبی از ظلم دیدن را دوست داشتم که دردی در آن نیست اما احساس حقارت و زبوری ، ناتوانی و شل بودن و بی دست و پایی است. اینکه نمیتوانی کاری بکنی و بهتر است همین هست که هست را دستور کار قرار دهی . 

انطور نبود که ماجراجوی کوچک هر کجا و جلوی هرکس چنین تفکری را مطرح کند یا به دنبال تحقیر خویش رود . تنها جایی که ssl بود میخواستم چند دقیقه ای در تنهایی خود نقش بازی کنم....

https://s19.picofile.com/file/8433491568/world_space_week_pakistan_134_.jpg

نقشی که نشات از شاهزاده ای کم رو و کم جرات میگرفت، چند دقیقه ادای کسی را دراوردن که توسط دیگران زمین میخورد یا رویش مینشینند؟ شاید هم نقش کسی که قلدری را تجربه میکند . اما بدون ssl معنایی نداشت . تنها مفهومی که از ظعف روحی من برای سرگرمی نا متعارف استفاده میکرد ...

شاید فرم های ssl در طول زمان تغییر کرد، از تکان های روسری تا یک لباس خواب...

اما یک اتفاق تغییری را به وجود آورد تا ssl مایه نابودی من شود. از زمانی که قریضه خاموش شاهزاده با آتش ssl بیدار شد و شروع به سوزاندن من کرد . شعله هایی که استعداد هایم، وقت هایم، حافظه ام و شاید هم چشمم و جسمم را میسوزاند و همچون برده ای زنجیرم کرده بود...

داستان اعتیادی شروع شد که با احساس رهایی ترکیب شد . اهالی دخمه حتی ظاهرش را هم درک نمیکردند چه برسد به ریشه یابی آن . اعتیادی که انحراف یا ناهنجاری نبود اما معمولی هم نبود ...

شاهزاده به دنبال پوشش های نامتعارف نیست، خلوت دوست است و قرار نیست با ابزار و وسایل از خود به خودی دیگر تبدیل شود . اما تکه اندازی های پسران حیوان صفت به دختران برایم فاقد معنا و ارزش است، یا حیوان شدن موجودات دوپا هنگام دیدن پورن...

اینکه قریضه حیوانی را بیرون بیاورم حقارت آمیز است اما ssl آن را به حس رهایی زنجیر کرد، اتفاقی کاملا اتفاقی که باعث شد تصوراتی لازم باشد تا من هم حیوان شوم.

تکامل ssl در کنار اتصال آن به حیوانیت پنهان در وجود من باعث شد تفکیک آن دو برایم سخت باشد اما میدانم که احساس رهایی عادتی ناهنجار و عجیب از دید گونه بشر بود، ضرر چندانی نداشت و گویی ریشه در ناتوانی های کودکی ام ، ترس ، تحقیر و تنهایی هایم دارد. لذت بخش اما در کنارش شاهزاده را به کس دیگر بدل میکند تا فرصت تمرکز روی کار هایی کسالت بار از دید ماجراجو را داشته باشم.

خواندن درس، یادگیری مسئله ای تکراری، شاید هم شستن ظرف.... 

تا زمانی که خدای خلاقیت بودن را تجربه میکنم انجام برخی مسائل پیش پا افتاده برایم کسالت بار و ssl باورم به خودم و پر پرواز را میگیرد تا پایین تر از موجودی باشم که هستم. کاهش سرعت اما برای ذهنی که تمرکزش همزمان چند جا است کار بسیار ساده تر میشود. 

نه اینکه امور روزانه را حقیر بدانم، به هرحال بدون درس یا یادگیری برنامه نویسی و....قبل از اینکه پرواز کنم بالی برایم نخواهد ماند اما از کار های تکراری خوشم نمیاد.

​این کمک به تمرکز و محدود کردن افکار ورودی به همراه حس رهایی کمکم میکند تا دلخوشی داشته باشم که میدانم در دست سرد روزگار نمیماند ...

اما اتصالی به وجود آمده که نوعی مازوخیسم احساسی طلب میکند که برایم فتیشیسم نیست زیرا فقط تصور چند شی خاص برایم قابل تحریک اند و Autogynephilia که فقط یک پوشش خاص مد نظردارد. میشود گفت تنها با یک پوشش خاص در تصور و خیال و واقعیت و اتفاق افتادن یک فرایند خاص دیگر شاهزاده هم میتواند حیوان شود. از وجود ssl ناراضی نیستم و آزار دهنده نیست مگر در حضور دیگران اما از ارضای قریضه ام متنفرم.

 


موضوعات مرتبط: SSL
برچسب‌ها: اختلالات روانی , ssl

تاريخ : پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۰ | 11:12 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.