اتفاقی از کنار تلوزیون رد شدم که جذب یکی از معدود دفعاتی شدم که از صدا و سیما اثر جذابی پخش میشود. اوایل فیلم را از دست دادم اما تا آخرش پایش نشستم. نما های باز زیبا و فضا سازی گیرایی که از جهان آینده نگرانه اش داشت. اتاق فرماندهی، سفینه، ماشین پرنده و هیولای نمادین سری بیگانه که از قضا ایده نابینا بودنش هم برای القای وحشت بیشتر به بیننده است.

اولین نکته جذاب اثر و در کل آثار قدیمی تر سینما، دادن وقت مناسب به هر بخش قصه و با حوصله تعریف کردن داستان است. نه آنقدر سریع و اکشن که جایی برای درگیر کردن بیننده نمیگذارد و نه آنقدر کند و بی مفهوم که از کنارش عبور کنی.

ایجاد حس تعلیق در ورود خدمه به شهر متروکه، بحث و اختلافاتی که میان خدمه درمیگیرد و شخصیت متمایز هرکدام از آنها با وجود سرنوشت دردانکشان اما این حس را به مخاطب میدهد که حتی شخصیت های کمتر مهم هم شخصیت پردازی اثرگذاری میتوانند داشته باشد.یک فرد مزه پران در گروه، یک فرمانده خشک و پر افاده که در لحظه حساس خودش را گم میکند و یک انسان رباتیک که با وجود نقش بی احساسش اما به یاری خدمه میشتابد.

رابطه احساسی میان شخصیت اصلی و دختر خردسال بازمانده از حادثه یکی از نقاط قوت فیلم بود. جایی که خبری از یک قهرمان با شعار های فمنیستی و برابری با مردان نیست، او احساسی عمل میکند و عذاب پنهان ناشی از فقدان دخترش باعث میشود در خطرناک ترین وضعیت که مخاطب هم از امید قطع امید میکند به نجات دختر خردسال برود. او یک قهرمان زن است اما نه زنی که میخواهد مرد باشد و این موردیست که در سینمای کنونی رنگ باخته.

شاید جلوه های ویژه قدیمی شده باشند اما قدرت فضا سازی، شخصیتپردازی، موسیقی و قصه گویی همچنان حرف برای گفتن دارد.


برچسب‌ها: فیلم بیگانه 2 , نظر درباره فیلم , بیگانه

تاريخ : جمعه یازدهم مهر ۱۴۰۴ | 23:6 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.