همیشه بهم میگفت، چند تا کار باهم انجام نده و بهم میگن همزمان به چند تا چیز فکر نکن و تمرکز کن

نمیدونم چرا برام سخته، اول اینکه شب روز قبل نمینویسم فردا چه کار هایی باید انجام بدم و یا تا آخر ماه و ددوم اینکه میخوام همه چیزو انجام بدم تا از وقتم نهایت استفاده رو کرده باشم. فکر خریدن یک سیستم و به دنبالش جمع کردن پولش با این وضع وحشی دلار، در کنارش فراموش کردن تکالیف و میلم به اینکه میخوام کالریست هم بشم!

چیکار دارم میکنم با خودم ؟!

دومین هفته گذشته ...

هنوز هم کافی نیست ..

اصلا کافی نیست ...

نزدیک بود اتفاق بدی براش بیافته ! فکر کنم این کلمه بهتری باشه به جای اون کلمه . کلمات انرژی دارن

امیدوارم حالش خوب باشه ، قسمت خوبش اینکه دیگه بیشتر باهم حرف میزنیم . میتونم بیشتر احساساتش رو درک کنم .

اون گمشده و با زنجیر خوشبختانه نازکی نمیتونه دربیاد .

من این داستان رو به آخر میرسونم .

اما من ؟!

داوینچی به قسمت 25 رسیده ، و تمام قسمت ها یادداشت برداری شدن .

مبحث رنگ در سینما رو کامل فراگرفتم .

اولین آموزش داوینچی ضبط وتدوین شد ولی هنوز خروجی نگرفتم ، اخرین خروجی که گرفتم مشکل قاب بندی داشت . باید برطرف بشه . اونطور که حدس میزنم میشه داوینچی رو به طور مقدماتی توی 10 قسمت یا کمتر یادداد .

دومین عکس تمرینی محصول رو گرفتم و باید بگم شاهکار شد ! عالی از آب درومد و برای گرفتن سومی سوژه جدید پیدا کردم ، یک انرژی زا...

طراحی سه گانه منو ها مشغول آپلود سازیه و یه نفر قراره بهم راه حل گرفتن فالوور هدفمند رو آموزش بده . امیدوارم زودتر جوابم رو بده .

بنر های سه گانه تکمیل شدن و آماده آپلود هستند

این بین تقویم هایی که از گذشته داشتم رو هم آماده آپلود کردم .

هایلایت معرفی کتاب آپلود شد !

خرید میز برای تکمیل اتاق انجام شد و تکمیل نهایی فردا شروع میشه .

اما کافی نیست . باید عجله کنم ! هنوز از وضعیت کاملا راضی نیستم .

امور پیش رو :

تکمیل کردن داوینچی تا پایان و ضبط آموزش های بعدی ، تکمیل کتاب "با چرا شروع کنید "، آشنایی بیشتر با هوش مصنوعی میدجورنی و فهمیدن کارکرد هاش توی طراحی و گرافیک.

ساختن یک ادیت دیگر از ماشین ها با تمپوی بالا ( تلاش کنم )

ساختن ویدئو تبلیغاتی از کیبورد و ماوس ( اگر شد هدفون )

گرفتن سومین عکس تبلیغاتی

ساختن سه نمونه کاتالوگ برای نمونه کار

فقط یه هفته دیگه مونده ....

باید بیشتر تلاش کنم . بیشتر از قبل!

 ظاهرا هروقت تصمیم بگیریم که کاری کنیم کائنات برای انجام نشدنش بسیج میشن...

توی 16 روز اول نوروز برنامه ای برای هیچی نداشتم اما پیشرفتم بهتر از این مدت بود ، همینکه فکر کردم میتونم کاری کنم 5 روز اول با چت های افراطی گذشت ، اونقدری که فرصت فکر کردن نداشتم . بی خیال کتاب" پدر خوانده پول شدم " و رفتم سراغ " اثر مرکب " . نسبت به "پدر پولدار پدر بی پول " قطر کمتری داره ولی به خاطر اینکه نویسنده مدام معتقده این یک کتاب رمان نیست نمیتونستم تمومش کنم . انگار که باید هربار فکر کنم ، عمل کنم و بعد از نتیجه سراغ مرحله بعد برم.

ایلاستریتور رو یاد گرفتم ، حداقل در سطح مقدماتی اما به نظر پیچیدگی کمتری نسبت به فتوشاپ داره . شایدم من هنوز سرمو داخل آب فرو نبردم ...

شروع کردم به یاد گیری اصول کارگردانی و فیلمبرداری و به طرز مسخره ای تموم نشد .

شاید بیش از حد سخت میگیرم و واقعا خلاصه کردن 4 سال دانشکده هنر توی 1 ماه نشدنیه ولی وقت ندارم ...

البته ، وقتی اینبار میگم وقت ندارم ، انرژی از درونم احساس نمیکنم ...

فقط تنهایی...

تنهایی به علاوه احساس ناتوانی نسبت به همون وضعیت همیشگی ، کودن هایی که باعث شدند نتونم روابط اجتماعی خوبی داشته باشم. این مدت انگیزه ای برای بازی کردن نداشتم یا اینکه ssl ...

مادامی که این رعشه به مغزم هست  نمیتونم احساس شادی کنم و اونم خلاص شدن از این دخمست . فکر میکنم هر لحظه اون احمق میاد و با قصد ریختن برنامه برام ، افکارم ، آرامشم و اهدافم رو به سخره میگیره و از بین میره ، پس باید خلاص شم قبل ازاینکه عذاب ssl دانشگاه رو حضوری کنه یا کاری کنه اون به من گیر بده .

 بعد از دانش سینما دوباره سراغ تدوین میرم تا این مهارت ناقص رو کامل تر کنم . چند تا کات و دیلیت زدن رو نمیشه اسمشو تدوین کردن گذاشت .