ظاهرا هروقت تصمیم بگیریم که کاری کنیم کائنات برای انجام نشدنش بسیج میشن...

توی 16 روز اول نوروز برنامه ای برای هیچی نداشتم اما پیشرفتم بهتر از این مدت بود ، همینکه فکر کردم میتونم کاری کنم 5 روز اول با چت های افراطی گذشت ، اونقدری که فرصت فکر کردن نداشتم . بی خیال کتاب" پدر خوانده پول شدم " و رفتم سراغ " اثر مرکب " . نسبت به "پدر پولدار پدر بی پول " قطر کمتری داره ولی به خاطر اینکه نویسنده مدام معتقده این یک کتاب رمان نیست نمیتونستم تمومش کنم . انگار که باید هربار فکر کنم ، عمل کنم و بعد از نتیجه سراغ مرحله بعد برم.

ایلاستریتور رو یاد گرفتم ، حداقل در سطح مقدماتی اما به نظر پیچیدگی کمتری نسبت به فتوشاپ داره . شایدم من هنوز سرمو داخل آب فرو نبردم ...

شروع کردم به یاد گیری اصول کارگردانی و فیلمبرداری و به طرز مسخره ای تموم نشد .

شاید بیش از حد سخت میگیرم و واقعا خلاصه کردن 4 سال دانشکده هنر توی 1 ماه نشدنیه ولی وقت ندارم ...

البته ، وقتی اینبار میگم وقت ندارم ، انرژی از درونم احساس نمیکنم ...

فقط تنهایی...

تنهایی به علاوه احساس ناتوانی نسبت به همون وضعیت همیشگی ، کودن هایی که باعث شدند نتونم روابط اجتماعی خوبی داشته باشم. این مدت انگیزه ای برای بازی کردن نداشتم یا اینکه ssl ...

مادامی که این رعشه به مغزم هست  نمیتونم احساس شادی کنم و اونم خلاص شدن از این دخمست . فکر میکنم هر لحظه اون احمق میاد و با قصد ریختن برنامه برام ، افکارم ، آرامشم و اهدافم رو به سخره میگیره و از بین میره ، پس باید خلاص شم قبل ازاینکه عذاب ssl دانشگاه رو حضوری کنه یا کاری کنه اون به من گیر بده .

 بعد از دانش سینما دوباره سراغ تدوین میرم تا این مهارت ناقص رو کامل تر کنم . چند تا کات و دیلیت زدن رو نمیشه اسمشو تدوین کردن گذاشت .


موضوعات مرتبط: یادداشت پرواز
برچسب‌ها: رمضان , یادداشت , برنامه ریزی , روزمرگی

تاريخ : سه شنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 23:12 | نویسنده : محمد |

چند وقتی است که این جمله را در دنیای کوچکم زیاد میشنوم و میبینم ...

 سکون قاتل خلاقیت است 

شاید اولین جایی که دیدم ، میان نظرات یکی از پست های زومجی بود . احتمالا مربوط به مجموعه HALO  . برای بار دوم در free style سینا ساعی به نام 1 4 4 .

به راستی که حس میکنم نشانه ای درش نهفته است . تاجایی که به یاد می آورم هنگام رجوع به ذهن شگفت انگیز شاهزاده و ساختن جهان های مختلف همیشه گویی مشعلی از آرامش میان طوفان روزمرگی داشتم .

و اکنون ...

ترم های مجازی دانشگاه را به چنان وعض افتضاحی میگذرانم که نه تنها از مهارت هایم چیزی آیدم نمیشود بلکه چندین درس را نتوانستم حتی پاس کنم !

چه برسد به ایده پردازی...

 پس شاید واقعا سکون قاتل خلاقیت است...

شرکت ها و کمپانی های بزرگ در صورت نبود رقیب و انحصار به تولید زباله روی می آورند، در بهترین حالت همانی میدهند که همیشه میدادند . پس شاید این چالش های مسیر ماجراجوی کوچک بود که او را به ساختن و آفریدن وامیداشت . آیا واقعا رویای خانه ای شلوغ از سکوت مرا میکشد ؟

فقط دوست ندارم در امورم دخالت کنند و یا وابسته به تصمیمات و سلایق کسی باشم اما اگر سکون آفریدن را میکشد پس یعنی باید با تک تک امواج هرچه شلوغ تر و سهم گین تر عادت کنم؟...

 


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: سکون , خلاقیت , روزمرگی , قاتل

تاريخ : چهارشنبه بیستم بهمن ۱۴۰۰ | 17:53 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.