افتادم توی روزمرگی...

دوران خوابگاه شامل خوردن، خوابیدن، انجام کارای فرادرس و دیدن انیمه گینتاماست.

نمیدونم با اون 3200000 تومن چیکار کنم. البته اصلش 6400000 بوده ولی گفتن نمیشه و کلی مضخرفات...

نمیدونم. اگه لپتابم پیدا شد باهاش کیبورد مکانيکال و ماوس میخرم بقیشم لباس و کفش :/

اگرم نشد و دزده 50 ملیون خسارت داد که لپتاب گیمینگ میخرم :)

اگرم هیچی به هیچی که خب...

یه لباسی کفشی چیزی شاید...

جدا ازون، برای SSL...

خودت که میدونی، من تمام تلاشمو کردم. تمام رویاهام به دورهمی و داشتن کسایی ختم میشد که کنارشون احساس بی نهایت کنم.

واقعا اگه نشه، اگه این همه تلاش، این همه احساس و خاطره به اینجا ختم بشه، نابودی کسی که دوستش دارم، نداشتن یه پایان خوب...

فکر کنم برم کنج ازلت یه زیرپله تاریک

بارها با خودم مرور کردم. بهش که فکر میکنم هم عجیبه هم کمی خنده دار، که یه عادت غلط منو به اینجا کشونده باشه...

واقعا علت و معلول داستان عجیبیه، ایمان دارم که به پایان زیبایی میرسه و من...

من تغییر کردم...

اما روزگاری که باوری آسمانی نگهدار من بود کجاست؟ آرزو میکنم هیچوقت دیر نشود.

بعد از دزدیده شدن لپتابم تک و توک آثار بصری از SSL مانده حقیقتا دیگر بعید می‌دانم حوصله جمع آوری آن همه داده را داشته باشم.

اکنون آماده ام اما فکر می‌کنم که باید انتظار بکشم...

به راستی عشق زیباست اما اراده و روح قوی می‌خواهد.

به زودی سفارش را به مغازه میدهم...


موضوعات مرتبط: SSL
برچسب‌ها: حرف های درونی , SSL , اعتیاد , مشکلات روات

تاريخ : سه شنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ | 10:18 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.