جایی خوانده بودم " پشرفت تدریجی، تواضع میاورد و پیشرفت ناگهانی غرور"

شاید بخشی از کلمات را فراموش کرده باشم اما مفهوم همچین چیزی بود که پیشرفت ناگهانی باعث تعالی روح و نفس انسان میشود اما پیشرفت ناگهانی به مانند سکوی پرتار ممکن از شخصتی گذشته مارا هم باخود به این موقعیت جدید بیاورد چنانکه کودکی بمانیم که یک دوربین 10 هزار دلاری در دست دارد!

به واسطه شغلی که دارم صفحه ای را بیهوده در اینستاگرام هدایت میکنم. زیاد اوضایش جالب نیست و برای تعامل کردن با دیگر هم صنفی هایم باید محتوایشان را نگاه کنم، نظر بگذارم یا پسند کنم. جدای از انبوع تعاملات غیرواقعی و بیروح دیگران برای هدف مشابه من کسانی را میبینم که به واسطه هر شرایطی به مال و ملال خوبی رسیده اند.

این شرایط میتواند یک پارتی خوب کاری، وام گرفتن، کمک از اطرافیان، هزینه خانواده یا مسیر میانبر و هرچیز دیگری باشد اما به طرز مذهکی همه شان علاقه دارند خود را تلاشگر و مسیرشان سخت نمایش دهند. انگار که همه میخواهند در یک گروه خاصی از افراد باشند که از صفر شروع کرده اند .

هرچند واقعیت این نیست. عده کمی از افراد واقعا از صفر آغار میکنند، عده کمتری ادامه میدهند و عده کمتری موفق میشوند. این صفر تا رسیدن به 70 و 80 شخصیت آنها را هم میسازد. شخصیتی فروتن، آگاه و بالغ نسبت به هدف و اخلاقیات چرا که خود تمام این مسیر را چشیده است.

اما این اکثریت که با گذاشتن محتوا از اموال خود نظیر کامپیوتر جدید، موبایل و دوربین و ماشین و .. سعی در این دارند که به مخاطب القا کنند با این مسیر به اینجا رسیده اند از دیدگاه من تنها مشغول فخر فروشی و خالی کردن عقده های خود هستند چرا که بعید میدانم عرصه را برای کسی بخواهند باز کنند. آنان از آن مسیر میانبر به شما چیزی نخواهند گفت، از شبکه ارتباطی و غیره بلکه صرفا با جملات تکراری و نمایش همان زندگی مشغول عزیز کردن خود پیش کسانی هستند که اهمیتی بهشان نمیدهند.


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: پز دادن , فخر فروشی , عقده

تاريخ : چهارشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۳ | 12:19 | نویسنده : محمد |

همیشه بهم میگفت، چند تا کار باهم انجام نده و بهم میگن همزمان به چند تا چیز فکر نکن و تمرکز کن

نمیدونم چرا برام سخته، اول اینکه شب روز قبل نمینویسم فردا چه کار هایی باید انجام بدم و یا تا آخر ماه و ددوم اینکه میخوام همه چیزو انجام بدم تا از وقتم نهایت استفاده رو کرده باشم. فکر خریدن یک سیستم و به دنبالش جمع کردن پولش با این وضع وحشی دلار، در کنارش فراموش کردن تکالیف و میلم به اینکه میخوام کالریست هم بشم!

چیکار دارم میکنم با خودم ؟!


موضوعات مرتبط: یادداشت پرواز
برچسب‌ها: عدم تمرکز , آشفته , برنامه ریزی

تاريخ : یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ | 10:16 | نویسنده : محمد |

نمیدونم چرا هر زمانی که از نظر معنوی خیلی پربار سپری میکنم چند ساعت بعدش با خاک یکسان میشه. مثلا شب قدر گذروندم با تمام اعمال، غسل و خوندن کل دعای جوشن کیبر و تمام سوره ها و نمازش...

و برگشتم خونه روزه رو شکستم!

واقعا عالیه ...


موضوعات مرتبط: چیز هایی که تغییر نکردند
برچسب‌ها: معنویت , ظرفیت , گناه

تاريخ : چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ | 15:6 | نویسنده : محمد |

درونم خلعی هست...

خلعی از نبود کسی که گاه و بیگاه صدایش میزنم یا در قالب شخصی که رفته تصورش میکنم. انگار که هروقت کم می آورم و خواستار محبت هستم نیازش دارم، نه فقط این، خاطراتی که در آن سه سال تجربه کردم میآیند و میروند. حداقل دیگر نمیخوام خودم را از شدت دلتنگی و غم از درون پاره کنم اما هنوز بی حس نشدم از رفتنش.

خودخواهانه است جمله اولم، برای هر کسی که در این داستان با من بوده است سعی کرده ام تا میتوانم از خودم بگذارم و خب، همه شان رفتند. گاه افرادی قدر شما را نمیدانند و گاه شما قدرشان را نمیدانید اما روی هم رفته با کارم، بازی و ssl زمانم را میگذارنم. مقالاتم را در حوزه های انیمه و گیم مینویسم، روی گرافیک دیزاین کار میکنم تا بتوانم روابط بسازم و پروژه بگیرم.

دوره های آموزشی هم تا اطلاع ثانوی به بن بست خورده اند. کتابی در حوزه گرافیک میخوانم و شوری برای استفاده مفید از زمان در سال جدید دارم، با رفتاری بالغ تر از گذشته باچالش ها روبرو شوم و امید به خدا داشته باشم.

گیف شانسی از اتفاقات سال پیش رو دیدم و برای من قرعه آمد " اکست بر میگرده ! "

عجیب است ولی ذهنم مشغولش شد xd

مانده ام دلم برای که بسوزد، برای او که هنوز خود و هدفش را کشف نکرده یا برای خودم که در درآوردن 2 ملیون تومان مانده ام.

ارتباط ساختن واقعا سخت است


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: افکار , شبکه سازی , تنهایی , تلاش

تاريخ : جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ | 19:35 | نویسنده : محمد |

راستش را بخواهم بگویم همچنان ذهنم در سال 2018 هست. زمانی که به خود میگفتم 18 ساله هستم ، قرار بود در 17 سالگی علوم ماورالطبیعه را بیاموزم و خود را سرگرم بازی های ویدئویی با کارت گرافیک 2 گیگابایتی سیستم کرده بودم.

زندگی به شدت وقف مراد بود، شاید چیز خاصی نداشتم اما احساس هدفمند بودن را از چهره ام میشد فهمید. ایده هایی از کاراکتر ها، دنیا های گوناگون تا تمرین طراحی که هر صبح انجام میدادم زندگی را عجیب برایم لذت بخش کرده بود. احساس میکردم دارم پیشرفت میکنم و از یک من فرسوده به یک من جدید تبدیل میشوم.

اهالی تئوری توطئه میگویند کرونا ریست شدن سییستم زمین بوده و با مرگ عده زیاد و خانه نشین شدن ها تعادلی از سمت قدرت های پشت پرده به وجود آمده. برای کسانی که اهل بیرون رفتن بودند آن دو سه سال کابوس بود، اینکه دو سال گذشته اما چیزی به یاد نمیآوریم چرا که راکد و بی هدف زندگی کردیم، عده ای درگیر کنکور عده ای مشغول مدارس مجازی و ناگهان کلاس هشتمی ها خود را در پایه یازدهم دیدند و من دانشجو دو سال را مجازی پاس کردم.

با وقایع سال 1401 این سال از ذهنم محسوس گذشت ، با اتفاقاتی که در زندگی شخصی ام افتاد و بالا و پایین عظیم زندگی چنان وارد سال 1402 شدم که فهمیدم وقتی خود تغییر نمیکنید زندگی طوری تغییرتان میدهد که مزه اش حالا حالا ها زیر زبانتان بماند!

همچنان حس میکنم همه چیز سریع میگذرد.

بخش اعظمی ازین حس به خاطر کنکور و کرونا بود، با وجود اینکه اهل گشت و گذار نیستیم اما اسباب کشی سنگین زندگی و درگیری های زیاد با دخالت هایی در زندگی شخصیم ، شرایط خانه استیجاری خیلی کوچک و حس اینکه پیشرفتی نمیکردم برایم سخت بود .

و سال بعدش که انگار همه چیز آوار گشت طوری که سال قبلش شوخی بیش نبود....

خب،

زندگی میازاکیست، بازیسازی مشهور به ساختن آثار سخت، گنگ و مشکل . بهتر است بایزیکن سرسختی باشیم.


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: سال جدید , کرونا , تغییر شخصیت , هدف

تاريخ : چهارشنبه یکم فروردین ۱۴۰۳ | 18:42 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.