میخواستم اینو بنویسم ولی نمیدونستم چطوری شروعش کنم . حتی الانم نمیدونم چطوری شروعش کنم.

مردم اهمیت نمیدن...

گاهی فکر میکنیم موضوعی واسشون مهم ولی واقعا مهم نیست، فقط گوشه نگاهی بهش دارن، شاید سود یا ضرری براشون نداره شایدم چیزای مهم ترین دارن که باهاش درگیر بشن اما برای من مهم باشه .

بعضی وقتا اینقدر حس میکنم هیچی واسشون مهم نیست که از خودم میپرسم چی براشون مهمه ؟!

بنظرم وضعیت مالی و زندگی 99 درصدشون از من بهتره، شاید این یه تصور باشه ولی نمیدونم اگه فرض رو بذارم رو این بهتره یا اینکه فکر کنم من از همشون بهترم. شایدم اصلا نباید فکر و مقایسه کنم و بچسبم به زندگی خودم.

چس ناله

این کلمه رو وقتی به کار میبریم که فرد مقابل بیخود و بیش از حد منفی گرایی و خودخوری میکنه، مدام از همه چیز میناله و بهانه های مختلف میگیره . تا یه حدیش کاملا به جاست به هرحال هیچکس همیشه پر انگیزه و سرحال نیست ولی از یه جایی به بعد انگار یه سیاه چاله انرژی منفی میشه که وقتی با طرف چت میکنی تورم میکشه تو خودش ...

من نتونستم بدبختی هاشون رو درک کنم اما متوجه شدم اونا آدمای راکدین ، البته گروهی از آدما هستند که خودشون رو راکد و بدبخت نشون میدن ، توی اجتماع از این کشور، وضعیت اقتصادی و سیاسی مینالن و اگه مخالف باشی وامید بدی مسخرت میکنند اما پشت صحنه مثل یه شغال فرصت طلب درحال تدارک یه نقشه و کارن تا خودشونو به تنهایی ازین گرداب بدبختی های جمعی بیرون بکشن .

به نظرم آدمای مضخرفی هستند !

یاد همکلاسی هایی که میگفتند هیچی نخوندیم و بیست میشدن میافتم .

اونا چس ناله میکنن، سیگار میکشن، اغلب عرق و آب جو میخورن گاهی از نوع گرونش گاهیم از نوع ارزون ، از نظرشون ایران هیچوقت درست نمیشه ، ما محکوم به بدبختی هستیم و فقط باید مهاجرت کرد ...

چیزی که من یاد گرفتم اینکه دود و الکل وضعیت من رو بهبود نمیده، سی سالگیم رو با بیماری های کلیوی و عصبی سرخواهم کرد، گوش دادن ریمیکس های علی سورنا روحیه نمیده و غر زدن ازینکه اینجا ایرانه فقط حس بدی داره . انگار که زورت میاد وقتی بهت یا به هم دیگه یا به هرکسی اینو میگن، انگار ذوقشو کور میکنن تا اونم هیچکاری نکنه ...

به این فکر میکنم زهرا چجوری با تمام وجودش بهم ایمان داشت و روحیه میداد ، فکر میکنم اگه یکی ازین پسرای اطرافم بودم و هی میگفتم هیچی درست نمیشه چقدر ناراحت و ناامید میشد .

مردم اهمیت نمیدن ...

ولی اون اهمیت داد ، پس منم اهمیت میدم

خب :) شروع خوبی نداشتم ولی پایان خوبی درومد ":)
پایان این یادداشت !


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: مشکلات روانی , منفی گرایی , رابطه عاشقانه , یادداشت روزانه

تاريخ : دوشنبه چهارم دی ۱۴۰۲ | 20:9 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.