دایناسور ها همواره از موجودات مورد علاقه ام بودند، اسباب بازی های قدیمی ام، دایره المعارف هایم و نقاشی های بچگی هم گواهی میدهند. زیبایی و هیبت این موجودات آنقدر برایم دوست داشتنی بود که فرضیه مهاجرت آنها از زمین را بجای انقراض در ذهنم جایگزین کرده بودم.

اما برای یک دایناسور دوست، دیدن فیلمی با این محتوا از اوجب واجبات است. پارک ژوراسیک یکی از آن گزینه های مشهور و اسم و رسم داری بود که حتی کسانی که علاقه ای هم به دایناسور نداشتند آن را به خاطر جلوه های ویژه و دنیا سازی اش تحسین میکردند. مجموعه ای که با گذر زمان و عبور از زیر قلم نویسندگان و کارگردانان مختلف دیگر به دستگاه پولسازی شبیه تر است تا یک مجموعه خاطره انگیز قابل احترام.

دنیای ژوراسیک تولد دوباره همان طور که در دنیای خودش تعریف میکند " از دایناسور ها خسته شده است" و همان گفته را هم عملی میکند. دیگر خبری از تعلیق وحشتناک از تحت تعقیب بودن توسط یک هیولای 18 متری یا قایم شدن از رپتور های تا دندان مسلح نیست. دایناسور ها از مرکز داستان به حاشیه ای سرگرم کننده و ادویه ای بدل گشتند تا صرفا اسم ژوراسیک را روی یک اثر اکشن بگذارند و بفروشند.

با وجود همکاری جالب اسپاینوساروس ها و موساسور ها برای شکار انسان ها، صحنه عشق بازی تایتانوسور ها و هیولای جهش یافته D-REX در آزمایشگاه متروکه اما فیلم از همه اینها سطحی و کم عمق عبور کرده و به سراغ نمایش سطحی داماد خانواده و پدر زنش میرود که قصد داشتند با یک قایق موتوری کوچک از میان موساسور ها و اسپاینوسوروس ها عبور کنند.

و اما مزدوران پول دوستی که برای تهیه نمونه خون سه دایناسور عظیم راهی جزیره میشوند و علت اصلی انتخاب آنها عدم توجه به تبعات اخلاقی ناشی از ماموریت ها بوده است، موردی که در هنگام ملاقات با دکتر به آن اشاره میشود. دکتری که با پول خریده نمیشود و ناگهان اعضای گروه که با دو برابر کردن ملبغ موفق به چانه زنی شده بودند تبدیل به اسطوره های اخلاق برای نجات خانواده مسافر و دنیا از شر سیستم دارویی کاپیتالیست غرب میشوند!

شخصیت هایی که با وجود زمان بیش از دو ساعت فیلم آنقدر عمیق پرداخته نمیشوند و شکل نگرفته با انیمیشن های ویژه مضحکی از میان میروند، انگار که اثر خاصی هم نداشتند. از میان رفتنی بدون تعلیق، که از شاخصه های اصلی این مجموعه بود.

اما دنیا دیگر از دایناسور ها خسته شده است...

میتوانستند نماهای زیبا تری از D-REX و معاشقه غول های 40 متری و همکاری شکارچیان خشکی و دریا بگیرند، میتوانستند خشن تر و خونین تر باشند، ترسناک تر و این رابطه های میان گروه ها، خانواده و اعضای درونی شان را به این موضوع عمیق تر کنند تا اثر منجسم و ماندگاری داشته باشیم. در کنار اینها یک جنگ جانانه بین گونه های شکارچگی هم که اثر را کامل میکرد.

اما دنیا دیگر از دایناسور ها خسته شده است...

یونیورسال هم همین طور، اندکی نقش برای جلب توجه به این گونه های در خطر انقراض بدهید و پای یک ازمایشگاه بی ربط را اول فیلم باز کنید. باقی اش را اسکارلت جو هانسون درمیاورد. کاراکتری که با مزد بیشتر قانع شده و با منش پهلوانی و داروی رایگان برای بشریت خارج میشود. شخصیتی که بیشترین زمان را میگیرد اما کمترین شناخت را از خود ارائه میدهد. به راستی او که بود و این همه پیشینه بی ربط داستانی برایش چه سرآمدی داشت؟

گویی بسته کاملی از پتانسیل های سرگرمی کننده را میبینیم که همه توانمندی اش را هدر میدهد و از میانش یک داستان اخلاقی بیرون میکشد. تکه ای آشنا از هر فیلم گذشته این مجموعه را بی ربط در سکانس ها گذاشته اند تا به اسم ژوراسیک بفروشند.


برچسب‌ها: دنیای ژوراسیک تولد دوباره , فیلم ژوراسیک , نقد , فیلم Jurassic World Rebirth

تاريخ : پنجشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۴ | 23:34 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.