کودکانه های یک شاهزاده چطور میگذرد....؟

شاید در قصری مجلل و باشکوه و خدمتکارانی بسیار اما ماجرای پسرک تنها فقط در خانه ای 70 متری گذشت...

برای اینکه زیاد سربارش نباشم به هم یک بازی ویدیویی نشان داد، نمیدانم شاید هم فقط میخواست نظرم را جلب کند. دقیق یادم نیست فکر کنم مورچه ای به نام زی بود :) حتی نمیدانستیم که باید چه کاری انجام دهیم اما دیدن یک دنیای دیگر از پشت صفحه های برآمده مانیتور های ctr برایم جالب و حیرت انگیز بود.

 

 

 

شاهزاده چطور با دکمه ها خو گرفت....


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید ، داستان تغییر تفکر
برچسب‌ها: بازی , بازی کامبیوتری , خاطری , نوستالژی

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۹ | 12:58 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.