با گذر زمان به این نتیجه رسیدم که وقتی میگیم کاش تابستون شه وقتمون باز میشه، کاش فرجه امتحانی بشه وقتمون باز بشه، کاش تعطیلات بشه وقتمون باز شه و... درواقع بهانه های مختلفی هستند که فکر میکنیم کار بزرگی انجام میدیم ولی هیچکاری خاصی نمیکنیم.
وقتی بین درهم برهم ترین وضعیت ممکن، درس و دانشگاه و کار های اداری احمقانه با خوک های دوپای بی ارزش، پروژه های هوایی تصمیم به کار میگیرید، واقعا کار میکنید. با شیب کم اما موثر ✨
قسمت منفی فرایند اینجاست که دچار فشار کاری میشیم که مارو میتونه برای یک ساعت بازی کردن یا انیمه دیدن هم نسخ کنه.
گاهی برام عجیبه من چرا چند تا کار باهم انجام میدم. همیشه میگم اگه مثل فلانی منم یک کارو بکنم معلومه موفق میشم ولی واقعا همون یک کار رو تنها انجام نمیدم.
تاجایی که دلم برای خونه تنگ میشه، خونه و محله ای که بچگی بی دغدغه من درون کوچه های آجری و باغچه های کوچیک و بزرگش گذشت...
استراحت نمیکنم ولی با وجود توانایی های مختلف انگار کار بزرگی هم نمیکنم، یک مسیر آهسته اما پیوسته من رو تا کجا میبره؟
اخیرا بعد از دو روز سخت بیهوده ویدیویی آپلود کردم که بیشترین بازدید و آمار صفحه من رو گرفت، نزدیک 175 هزار بازدید و بیشتر از 8 هزار لایک! طوری که انگار مثل یک شوکر به صفحم جان دوباره داد و آمارش رو درست کرد.
اون ویدئو یک میم بود!
این همه نمونه کار و ویدئو های مختلف بذار آخرش یک میم ترند میشه.
برچسبها: روزنوشت , خستگی , بدون استراحت , وایرال شدن