خداروشکر توانستم با گفت و گو دعا از مشروط شدن به علت تقلب در ریاضی مهندسی نجات پیدا کنم. خوبه که معلم آدم منطقی بود و توضیحات فوق قانع کننده ام کافی بود تا 10 رو بگیرم.
سه روزی که خانه دستمان بود و خانواده در مسافرت بودند، متوجه شدم خانه داری واقعا از چیزی که به نظرمی آید پیچیده تر، سخت تر و کسل کننده تر است. با اضافه کردن تربیت فرزندان متوجه میشوم این شغل از چیزی که به نظر میآید بسیار مهم تر است. اینکه انرژی خانه، فعالیت شخصی و بچه هارا در یک تعادل نگه داشت خود هنری میخواهد.
اما تعادل من، با خرید یک کیبورد مکانیکال که شاید ارزان ترین مدلش هم باشد احساس ترقی میکنم، با اینکه هزینه اش از کار کردن بدست نیامده ولی تایپ با سهولت بیشتری انجام میشود. و البته حالت های روشنایی نوجوان پسندش...
البته کیبورد زرد و آبی رپو آنقدر زیبا بود که به یاد دوران قبل از اسباب کشی و دانشگاه در خانه قدیمی میافتادم، دورانی پر از شور زندگی، شاید به خاطر تاثیر رواشناسی رنگ زرد است.
گذشته از این ترقی کوچک، برنامه های کاری ام برای تابستان با گذشت دو هفته همچنان در بی تعادلی خاصی میگذرد، بین ضبط دوره، رسیدن به وب سایت ها و پیج کاری زمان را تنظیم کرده ام که هشت ساعت کار مفید داشته باشم. روز های پروژه ای گیرم بیاید زمان پیج و وب هارا فدایش میکنم. باید نقاشی و عکاسی هم بکنم.
از طرفی تصمیم گرفتم تهیه مطالب دوره را در حالت ssl انجام دهم که گاهی نتیجه بخش هم هست اما میلم بدان همیشگی نیست. به هر حال به پول اینکار نیاز دارم.
هدف گذاری ام برای این تابستان تهیه یک سیستم بهتر است. و این بار مصمم تر هستم.
امیدوارم که اینطور باشد...
به تازگی این ایده در ذهنم آمده که پس از اتمام لیساسنس کامبیوتر در دانشگاه آزاد یا پیام نور شهر خود مدیریت کسب و کار یا بازاریابی بخوانم. فکر میکنم بهتر از ادامه دادن رشته ای است که علاقه ای بدان نداشته و این مسافت طولانی را به خاطرش طی میکنم.
موضوعات مرتبط: یادداشت پرواز
برچسبها: یادداشت , تابستان , کیبورد مکانیکال , شرح وضعیت