اینروز ها اینقدر که کلمه "برند" و "برندینگ" رو توی اینستاگرام میشونم و میبینم گاهی برای فرار ازش بیخیال تعامل با بقیه میشم. شبیه غول مرحله بیست و چند زندگی شده که روبرو شدن باهاش داستان خودش رو داره. چه وقتی آدم تبدیل به یک برند میشه؟ یک نماد، یک الهام...

اگه یک هدف داشته باشید، به سمت اون گام بردارید و این گام برداشتن رو به دیگران هم نشون بدید میتونه از شما یک برند بسازه؟ برند ها شبیه به یک طرز فکر یا تجسم یک ایده در قامت یک شخص، کسب و کار یا گروه میمونن. وقتی مسیری وجود داره که در اون و به سمت یک نقطه ای حرکت میکنید، زندگی و کار هاتون جهت مشخصی پیدا میکنه. با یک دلیل مشخص، خبری از سر رفتن حوصله، کاهش انگیزه یا سردرگمی نیست. فقط پیش میرید...

فکر میکنم اگه این پیش رفتن رو نمایش بدید یک برند ساخته میشه. بعضی برند ها مثل اپل یک طرز فکر رو در قالب محصول میفروشند، تفکر "خاص بودن" در قالب" محصولات اپل". بعضی وقت ها هم هیچ محصولی وجود نداره. فقط از دنبال کردن، شنیدن و خوندن محتوای یه نفر لذت میبریم. انگار که مارو با خودش به جایی میکشه و دوست داریم دنبالش کنیم. اینم یک جور برنده...

کاش من هم یک مسیر مشخص و واضح داشتم. هنوز هم انبوه توانایی های خام و تمرین ندیده رو هوایی شلیک میکنم و نتیجه کمی میگیرم. من میخوام بازی ساز، گرافیست، دوبلور، صاحب کمپانه رسانه ای بشم؟

نترسیدن یه قدم بود اما حالا موندم با نترس شدن چیکار کنم.

بی انگیزگی بدی درست وقتی که زمان کم دارم من رو گرفته و روز هارو بی دستاورد میگذرونم.


موضوعات مرتبط: یادداشت پرواز
برچسب‌ها: برندینگ , پرسونال برندینگ , برند شخصی

تاريخ : دوشنبه ششم مرداد ۱۴۰۴ | 23:48 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.