دانشگاه یکی از بزرگ ترین اشتباهاتم بود

حوالی سال 99، زمانی که کرونا در جهان یکه تازی میکرد و موج تعطیل کردنش به همه جا میکشید سرانجام نوبت ما رسید. نیمه بهمن نشده بود که تمام مدارس مجازی شدند و کسی فکرش را هم نمیکرد که قرار است تا دو سال این وضعیت ادامه داشته باشد. برای من که اغلب خانه نشین بودم تفاوت چندانی نداشت اما زندگی خیلی هارا از این رو به آن رو کرد.

با اثر گیری از نگرانی های بی جهت خانواده و فرمول چیدنشان به علاوه کمرویی و خجالت خودم، قانع شده بودم که از ریاضی هم میشود رفت انیمیشن سازی، هرچند که آن دوران دیگر علاقه ام بازی سازی بود و از درس خواندن دل خوشی نداشتم. کنکور که دادم فکر میکردم دانشگاه نزدیکی قبول شوم که رفت آمد ساده باشد.

رتبه 12 هزاز منطقه!

استرس داشتم که شهرستان دور و نا آشنا دیگر کجاست، چطور بروم، کجا بروم، برای من که آنچنان هم اهل بیرون رفتن نبودم مسئله درگیر کننده ای شده بود که تعطیلات ادامه دار کرونا همچو فرصت الهی برای رشد از راه رسید و من به هدر دادمش!

برای دوسال من آنقدر از دست دادم تا سبک شوم، آنقدر از دست دادم تا تاوان دهم، آنقدر از دست دادم تا یاد بگیرم. به قولی وقتی ریشه درختتان در بهار محکم نشود توفان محکمش میکند چرا که خبری از مرگ نیست...

دلم خیلی تنگ شده است

به جایی رسیده ام دیگر انگیزه برایم اهمیت ندارد، تنها راهی پیش روی خود میبینم که باید رفت.

اکنون نه خوابگاه میدهند و نه درس های این ترمم به حد کافی رسیده است، با مسائل اداری طولانی و گذراندن صد ها ساعت در کلاس های تئوری و عملی رشته ام میتوانم بگویم اگر مسیر دیگری میرفتم به تصویر ذهنم و هدفی که داشتم نزدیک تر بودم.

گویی فقط اردوی استقامت و تجربه رفته باشم.

ناشکر نیستم.

نسل فرسوده دهه 60 با تفکر بر اینکه دانشگاه راه نجات زندگیست بچه هایشان را به آن سمت روانه میکنند، دهه ای که نه فقط در خانه بلکه در تمام مسند های ریاست حضور دارند، آنها استخدام میکنند، امتحان میگیرند، حقوق میدهند، سیاست میچینند و در انتظار حقوق بازنشستگی میمانند تا جایشان به نسل 70 و 80 بدهند...

باگذر زمان این تابوی دانشگاه محل آدم حسابی شدن، میشکند، تخصص جای مدرک را مگیرد، تیم به جای فرد مینشیند و پیرمدیران را از صندلی هایشان جدا میکنند تا جامعه رنگ بوی تغییر به خود بگیرد. آرام آرام افکار سنتی میروند و شانس بیاوریم مدرنیته تمام فرهنگ را نبلعد .

در این مسیر که همچون سفر زندگیست، با عشق انتخاب کنید!


موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسب‌ها: کنکور , دانشگاه , عشق , سفر

تاريخ : یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳ | 0:16 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.