بیشتر از ده روز از آخرین باری که تصمییم گرفتم یه کاری بکنم میگذره ...

چیکار کردم ؟

هرکاری جز کاری که باید بکنم .

قرار بود از این آشغال دونی بزنم بیرون ، یه کار پیدا کنم و مستقل شم ، حداقل قدم اول رو بردارم . یه باشگاهم برم . به جاش کتاب " پد رپولدار پدر بی پول رو تموم کردم ، کتاب مبانی هنر های تجسمی سال دهم رشته هنر رو تموم کردم و همینطور یه مقاله 30 صفحه ای در رابطه با لوگو ساختن . الانم کتاب تاثیر مرکب رو خریدم .

 

و البته برنامه adobe illustrator رو یاد گرفتم . حداقل به طور مقدماتی با بیشتر ابزار ها آشنا شدم .

قدم بعدی چیه ؟

یادگیری سینما و فیلمسازی ؟

که چی ...

وقتی جرات پرواز نداری بشین و واسه خودت هواپیما درست کن . تو این دوسالی که نعمت مجازی بودن دانشگاه بود چیکار کردم ؟

یادگیری adobe primiere  و تکمیل کامل adobe after effect و maxon cinema 4d ،و gres welly aduis و  خوندن کتاب  مبانی هنر سال هفتم رشته هنر و آشنایی کار کردن با anthem swicther  و یه دوربین فیلمبرداری ... 

به خیال خودم فیلمبردار شدم ! 

احساس میکنم همینطور که من راکد موندم دیگرانم راکدن، دیگرانی که برام مهمن و انگار بهشون وصل شدم ، مثل یه بار اضافه که جلوی استعدادشونو میگیره . نمیتونم دیگه اینجا بمونم . هربار که برنامه بچینم اون احمق ازم گزارش کار بخواد برام تعیین کنه چیکار بکنم و نکنم ، 20 ساله بیکار و مفت خور نشسته خونه ، از بیرون گود راجع به سیاست تا خانه داری نظریه میده ...

 


موضوعات مرتبط: یادداشت پرواز
برچسب‌ها: جمعیت هراسی , ترس , اجتماعی بودن

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۱ | 22:5 | نویسنده : محمد |

آرزو میکنم از شر خودش و حرفاش خلاص خلاص شم ....



تاريخ : شنبه ششم فروردین ۱۴۰۱ | 10:59 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.