شاید زمانی که در خانه زیبایی زندگی میکردم رویای خانه ای دیگر را در ذهن پروراندم و آنقدر که باید شکر گزار خانه مان نبودم، نتیجه اش محروم شدن از حیات و محله و باغچه شد. امروز مدام اعتراض میکنم که خانه خوبی نگرفتیم و شاید در آینده از همینم محروم شوم.
چند روز پیش هم میگفتم کاش بی دغدغه موسیقی گوش دهم و نقاشی بکشم و بهم یاد اوری شد که اکنون هم مشغله آنچنان طاقت فرسایی ندارم و ناشکری میکنم.
این روز ها عجیب میگذرد هرچند که عجیب را واژه ای کم کارآمد در توصیف چیز های غیر معمول میدانم اما انگار که روز ها میگذرند، روتین ها ناسالم و حوصله کم میشود.
گاهی میگویم اگر یک فرد عادی با یک کار برای انجام دادن بودم چه میشد
برچسبها: تنبلی , خستگی , روزمره
تاريخ : سه شنبه دهم تیر ۱۴۰۴ | 13:4 | نویسنده : محمد |
