از زمانی که کاملا بداهه این عبارت روی بر روی یکی از نمایه هایم گذاشته ام کاملا در زندگی ام نمود پیدا کرده است. از 5 نمره اضافی که استاد برای شجاعت شرکت در امتحانم به من داد تا قصر در رفتن از یک شکایت و جور شدن غذای شب و درگیری با یکی مشتری های نه چندان خوب.
به راستی که سبک کردن این افکار از سرم و رها کردنشان نیازمند تمرین است تا بیش از ازین موهایم سفید نشده اند. کافیست رها کنم و بسپارم به او ..
گذشته ازین فکر میکنم توانایی نه گفتنم از آنچه که فکر میکردم کم تر است. ممکن از بدهکاری که دارم مانع این میشود که به پروژه های بی ربط و ارزان قیمت نه نگویم یا اینکه واقعا خجالت میکشم؟
این مواقع از اون مواقع است که فکر میکنم از یه جایی به بعد را چقدر اشتباه رفتم که چنین شد اما به هرحال این مسیری بوده که رفته ام. آنچه مانده است تبدیل به تجربه و آموزش میشود.
موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسبها: خدا , توکل