چند روزیست که قصد دارم بنویسم اما غفلت و مشغله های مختلف مانع از نوشتن میشوند. دلم برایش تنگ شده است هرچند که نگاهی به پیام هایم نمیکند، از آن دوران که انبوه پیام هارا ارسال میکردم بسیار گذشته است ولی امیدوارم مرا بلاک نکرده باشد. نه حداقل قبل از پرداخت بدهی اش.
قسمت درگیر کننده داستان آنست که نگران و دوستدار کسی باشید اما در عین حال از او طلبی هم داشته باشید. تفکیک این دو مسئله نیازمند توضیح اضافه است ؟
از آنجایی که امیدچندانی به او ندارم تصمیم گرفتم بخشی اش را که قرض کرده بودم خودم پرداخت کنم اما چطور وقتی که خانواده گاهی گردش حساب هارا چک میکنند و توضیح اینکه همچین حرکتی زده ام مسخره است.
مطابق عنوان پست، چون بار قبل که نوشتم، نوشته هایم پاک شد، آن موقع احساس میکردم که وقتی باعث خوشحالی و رشد کسی میشوم احساس خوبی دارم و اکنون فکر میکنم که این کار کار درستی است. مثل همیشه از بعد مالی داستان ضعف میچکد....
ترم جدید آغاز شده است و تجربه پرداخت های گوناگون اینبار مرا با این موقعیت روبرو ساخت که خوردن سیب زمینی و تخم مرغ رایگان بهتر از غذای پولی است. دوشنبه هارا همچون شنبه مسیحیان میگذرانم، سنگین است باقی روز ها آنچنان دردسری ندارند.
نسبت به ssl وسواس پیدا میکنم انگار که چند سانت دیگر هم اضافه تر باید باشد اما دیگر خبری از مواد اولیه نیست و احتمالا برورد برای روزی که چند ملیون اضافه تر داشتم، فعلا که کم هم دارم !
برچسبها: یادداشت , ترم جدید , دلتنگ