روزی سخنی از دوست نزدیکی شنیدم که برایم جالب آمد . گفت ": کرونا آومد و رفت ، جنگ روسیه و اوکراین شد ، تو ایران اعتراضات شد ، دانشگاه رفتی ، کنکور شد ، رابطه داشتی ... ولی مشکلاتت هنوز همونان ! "
به این موضوع که فکر میکنم برایم خنده دار و عجیب است . به راستی کدامشان درست اند ؟ یک پسر با مشکلات همیگشی یا یک پسر با مشکلات جدید و بروز؟...
تا جایی که یادم است از سن 13-14 سالگی خواسته هایم تغییر نکرده اند . کلیت آرزو ها همانند فقط اسم ها و مدل ها تغییر کردند . یکی دیگر از نزدیکانم تاکید داشت که بیش از حد در گذشته زندگی میکنم و فردی دیگر گفت که بهتر است مثبت نگر باشم و افکار منفی را حمل نکنم .
آنچه که آموختم این است که نیازی نیست حرص نداشته هایم را بخورم اما دروغ چرا ، هنوز هم دلم میخواهد ، دوست دارم بهشان برسم اما نه در 30 و 40 سالگی ، اگر با خودم صادق باشم دیدن یک مرد 30 ساله که به هدفش رسیده است آنچنان برایم رضایت بخش نیست . آن هم چه هدفی ...
هدفی که به سادگی دست هم ترمی ها و دبیرستانی های اطرافم میبینم .
پس واقعا راه حل چیست ...
شاید بهتر است این تفکرات منفی ، نداشتم و نمیتوانم و چرا این طور شد و آنطور شد را کنار بگذارم . با داشته هایم نهایت لذت را ببرم و برای نوشتن قصه بهتری تلاش کنم . به خاطر دانشگاه و ترم جدید وفقه ای طولانی میان برنامه های 15 روزه هم افتاد اما اگر بخواهم برای خود گزارشی تهیه کنم چیز زیادی برای گفتن نیست . مصررانه تلاش میکنم و نمونه کار میسازم ، رابطه هم دچار لغزش عجیبی شده است و مشغول یاد گیری تدوین با داوینچی ریزالو هستم .
هموازه با ذهنم کلنجار داشته ام ودارم که کدام فکر را جذب کنم و کدام را نه ، من میخواهم و قصد دارم بهشان برسم اما چه چیزی را جذب کنم که آنهارا مال من کند ؟
موضوعات مرتبط: داستان تغییر تفکر ، چیز هایی که تغییر نکردند