فرقی ندارد که ssl باید یا حتی نوع غذا خوردنم ، او به همه چیزش کار دارد. تا جایی که دوست دارم فریاد بزنم ولم کنید .....! 

عطش عحیبی که برای درست کردن اوضاع مطابق تصورات خودش داشته است باعث میشود نخواهم و نتوانم با او بحث کنم چون میدانم تا حرفش را به کرسی ننشاند پا پس نمیکشد. موجودی که گاه حرصم میگیرد و میخوام فکش را جدا کنم تا آرامش ابدی در زندگی بگیرم.

از معایب به اصطلاح شاهزاده ای زندگی کردن این بود که هرگز فرم عادی غذا خوردنم اصلاح نشد و او میگوید که (( بیرون اینا رو بهت یاد نمیدن با فحش بهت میگن ما دوستت داریم....)) جملاتی به ظاهر قانع کننده هستند اما نه از ذهنی که فکر میکند (( بیرون هیچکس تورو واسه خودت نمیخواد همه واسه داراییت میخوان اینجا جاییه که خودت رو دوست داریم بی هیچ جشم داشتی )) نمیتوانم قبول کنم . به یاد دارم روزی که تنش جدیدی در دلم ایجاد کرد که نباید برای خودم تصمیم بگیرم و هزینه این همه خورد خوراک را باید به عنوان کار کردن برایش یا زندگی مطالبق میلش بها بدهم. زندگی که او آنرا معامله پنداشته است. از طرفی همین الان هم افرادی را دارم که مرا برای خودم میخواهند، نامشان دوست است و حیف مرد خود پیامبر پندار تمام کودکی اش را در خانه اش سپری کرده ...

ذهینت کوچکش برایم قابل درک است اما اینکه وابسته ذهن کوچک باشم آزار دهنده است، زمان هایی که خواسته های جدی ام را با خنده های احمقانه گون جواب میدهد یا میگوید که باید کار هایش را انجام دهد - آن هم باخنده ....

زورم میآید ...

 زورم می آید از این موضوع که خواسته ام براورده نمیشود نه چون ندارم بلکه به اصطلاح و مغز های کوچک دیگران نیازی به آن ندارم. زورم میآید از اینکه میگوند آنچه داریم برای توست و به این نیت مرا مالک آن میکنند که فکر میکنند کودکی جو گیر است و پس خواهد داد پس ، پس میگیرند یا اینکه مطرحش میکنند. زورم میآید از اینکه کودکی مشابه کودکان تجربه نکردم و او منکر این داستان ، با کمال پررویی میگوید بهترین هارا داشته ای ...

در کنار تمام این اعصاب خوردی ها بیاید درباره ssl ا زمن توضیح بخواهد احساس میکنم زندانی ام...

چون میدانم قرار نیست درکش کنند فقط قرار است با منطق دنیای کوچک خودش که تمام عوالم را با همان قضاوت تمیکند نظرات احمقانه بدهد...

فقط در جست و جوی رهایی از این علاقه های خفه کنند ام.


موضوعات مرتبط: چیز هایی که تغییر نکردند
برچسب‌ها: درک نکردن , دخالت , مشکلات نوجوانی , فوضولی

تاريخ : یکشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ | 15:57 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.