اخیرا با دو نوع نگرش به زندگی آشنا شده ام، نگرشی انسان گرایانه و دیگری دین محور. دو نوع نگاه به جهان و امورآن که اغلب همدیگر را نفی میکنند اما در نهایت شباهت های بسیاری به هم دارند.
در نوع نگاه انسان محور، انسان محصولی برخواسته از یک بازه زمانی منفرد به نام زندگی است، بازه ای که از تولد او شروع و با مرگش به پایان میرسد. هیچ چیز دیگری جر این وجود ندارد و انسان تولید شده در این جریان زندگی میبایست برای بقا و رشد خود تلاش کند.
در نوع نگاه دین محور، انسان موجودی فرا تر از زندگی جسمانی خود بود و از مکانی که آنرا فراموش کرده است به بازه محدود زندگی مادی فرستاده میشود و میبایست با عملکرد خود در این مدت معین، کیفیت زندگی ابدی خود هنگام بازگشت به ابدیت و بی نهایت را تعیین کند.
هر دو زاویه دید گونه بشر را به یادگیری، تکامل و تلاش برای بقا و ارتقای کیفیت زندگی اش سوق میدهند با این تفاوت که برای مقاصد متفاوتی عمل میکنند. کاربرد ادیان ابراهیمی که به صورت دنباله یکدیگر (یهودیت، مسیحیت و اسلام) بر اساس میزان فهم انسان در دوره زمانی خودش میآیند برای روشنگری دیدگاه دوم است و سعی در جهت دادن به زندگی انسان ها بر اساس چهارچوب کارآمدی میکنند که علاوه بر زندگی مادی، زندگی ابدی اورا نیز در برگیرند.
به طور مثال در هر دو دیدگاه انسان محور و دین محور، اعمال نیک، عدالت طلبی، دوری از دروغ و فساد از ارزش های جامعه محسوب میشود اما در دیدگاه اول این ارزش ها نوعی ابزار و منفعت شخصی فرد برای ادامه بقا و لذت خودش است و در دیدگاه دوم هدف اصلی اوست.
تفاوت عملکردی دو دیدگاه در این ارزش های ثابت وقتی نمایان میشود که در موقعیت های چالش برانگیز قرار بگیرند. به طول مثال در یک جامعه انسان محور وقتی از نیاز های حیاتی (خوراک و مسکن و سلامت) عبور کرده و نیاز های بعدی ( امنیت و شغل) را پشت سر گذاشته و در جامعه دارای عزت و جایگاه شدید متوجه میشوید که قانون مندی و اخلاق مداری کلید رسیدن شما به مراحل بعدی است اما با رعایتشان هم از نظر وجدانی و روحی حس خوبی دارید.زمانی که به مراتب بالاتر جامعه میرسید و در دوراهی قرار میگیرید که منفعت شخصی شما مقابل اخلاقیات قرار میگیرد چه خواهید کرد؟
در یک جامعه انسان گرایانه این موقعیت ها ختم به تقلب، فساد، سرقت، پولشویی و حتی جنگ و کودتا میشود تا منفعت های مادی مانند قدرت، شهرت و ثروت حفظ یا افزوده گردند.
در یک جامعه دین محور اما انسان در چهار چوبی زیست میکند که ارزش های اخلاقی و دستورات مذهبی وی بالاتر از نیاز های شخصی اش و به عنوان هدف یا ابزاری برای ارتقای کیفیت زندگی ابدی و بازگشت به معبودش در نظر گرفته میشوند پس در هر مرتبه ای از جامعه که قرار گیرد از قانون مندی یکسان و چه بسا مسئولیت سنگین تری برخوردار میشود.
علاوه بر آن پاسخ نیاز های فطری انسان نظیر بی نهایت طلبی، عدالت طلبی، پتانسیل های عظیم درونی اش گواه بر این است که سیستم دین محور برای آن منطقی تر به نظر میرسد چرا که علاوه بر اینکه تمام طیف مردم از فقیر تا غنی و کودک تا سالمند را در برگرفته بلکه به تمام وجوه زندگی شان معنا میبخشد. درد ها و سختی ها، ثروت و جایگاه موقت جنبه آزمون و تنبیه پیدا کرده و رسیدن به هدف از زیستن شخص نه پیش نیاز پشتوانه خانوادگی قدرتمند و نژاد خاصی میطلبد و نه علم و تحصیلات عالی میخواهد. درحالی که در دیدگاه انسان محور تا به نیاز های ثانویه و بالاتر نرسید به مغزتان خطور نمیکند که باید دنبال پاسخ های روشن تر و اهداف والاتری بروید. نیاز هایی که همچون گردانه بی انتها اغلب مردم را در خود اسیر میکند که همواره محتاج نان شبند چه رسد هدف زندگی.
با وجود تمام این تعاریف تئوری اما در این زمانه جوامع مدعی در اخلاق و مذهب درگیر انبوهی از درگیری های داخلی و خارجی و فساد روزافزون هستند و تفاوتشان با ظاهر شیک جوامع سکولار تنها در این است که چرخ تاریخ روزگار اینبار به کام دسته دوم چرخیده و پیشرفت های مادی بیشتری کرده اند.
شاید ازین است که همه ما کمی دیدگاهع انسان محوری و یا نفس سرکش درونمان داریم و فارغ از هر مذهب که به جای اکتسابی به صورت انتسابی به ما میرسد و نوع نگاه زندگی را به کام و محور خود میبینیم منتهی جوامع پیشرو استفاده ابزاری هوشمندانه تری از فطرت و اخلاقیاتشان میکنند تا فساد منجر به نابودی و عدم رشد جامعه نشود. میتواند قانونمندی سفت و سخت باشد و فضای آزاد برای پیشرفت و شکوفایی یا چیز های دیگر.
موضوعات مرتبط: تفکرات جدید
برچسبها: اومانیسم , آخرت , دینداری , جوامع پیشرو
